طنز ترین خوانندگان ایرانی

 

 


این تیریپت منو کشته


یه چیزی بخور جون بگیری


دی جی بلا


حالا دست دست


الان بغضش می ترکه


خداییش موهاش از دخترها هم خوشگل تره

 

 

 

 

ادامه این تصلویر را در ادامه مطلب ببینید

 

 

 


برچسب‌ها: طنز ترین خوانندگان ایرانی ,

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 8 دی 1392 | 16:48 | نویسنده : مرتضی |

جنتی نامه

 

 

به دلیل تذکر یکی از دوستان نسبت به اینکه این مطلب (شوخی با آیت الله جنتی) کفر است این مطلب حذف شد 

البته این مطلب فقط جنبه طنز داشت و بنده منظوری از این کار نداشتم


برچسب‌ها: جنتی نامه ,

تاريخ : پنج شنبه 5 دی 1392 | 16:14 | نویسنده : مرتضی |

20 دلیل که باید به دختر بودنت افتخار کنی!!!!!!!

 

 

 

 

 

۱- هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.

 

۲- به سادگی آب خوردن می‌تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می‌دونن.پس نیازی به نوشتن نیست!!)

 

۳- هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زری خانم یا مدل موهای کبری جونو بفهمه.

 

۴- خوب می‌تونی نقش بازی کنی.

 

۵- آنقدر زود همه چی رو می‌گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می‌رسی.

 

۶- بزرگترین پوئن: خیالت از بابت سربازی راحته!صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی‌گزه.

 

۷- تو اماکن عمومی‌با خیال راحت می‌تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!

 

۸- در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.

 

۹ ......................

 

 

 

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: 20 دلیل که باید به دختر بودنت افتخار کنی!!!!!!! ,

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 5 دی 1392 | 15:59 | نویسنده : مرتضی |

اینارو داشته باش؟

 

خود درگیری که میگن دقیقا ینی این

الان کی رو میزنه؟؟؟

sihrvo.jpg

 

 

 

 

 

آینده ی پسرا !...

200shesh-ir-trol-funny17.jpg
 
 
funup.ir=8999635 (8)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ساپورت دخترا  قرمز
 
 
 

برچسب‌ها: تصاویر طنز ,

تاريخ : چهار شنبه 4 دی 1392 | 18:12 | نویسنده : مرتضی |

مغز اقایون و خانوما

 

 

 

مطالب خنده دار

 

بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهي خسته ، ناراحت و جدي .

دكتر در حالي كه قيافه نگراني به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه بايد حامل خبر بدي براتون باشم , تنها اميدي كه در حال حاضر براي عزيزتون باقي مونده، پيوند مغزه ."

"اين عمل ، كاملا در مرحله أزمايش ، ريسكي و خطرناكه ولي در عين حال راه ديگه اي هم وجود نداره, بيمه كل هزينه عمل را پرداخت ميكنه ولي هز ينه مغز رو خودتون بايد پرداخت كنين ."

اعضا خانواده در سكوت مطلق به گفته هاي دكتر گوش مي كردن , بعد از مدتي بالاخره يكيشون پرسيد :" خب , قيمت يه مغز چنده؟";

دكتر بلافاصله جواب داد :"5000$ براي مغز يك مرد و 200$ براي مغز يك زن ."

 

مطالب خنده دار

 

موقعيت نا جوري بود , آقايون داخل اتاق سعي مي كردن نخندن و نگاهشون با خانمهاي داخل اتاق تلاقي نكنه , بعضي ها هم با خودشون پوز خند مي زدن !

بالاخره يكي طاقت نياورد و سوالي كه پرسيدنش آرزوي همه بود از دهنش پريد كه : "چرا مغز آقايون گرونتره ؟ "

دكتر بامعصوميت بچگانه اي براي حضارداخل اتاق توضيح داد كه:" اين قيمت استاندارد عمله ! بايد يادآوري كنم كه مغز خانمها چون استفاده ميشه، خب دست دومه و طبيعتا ارزونتر!!!!!."

 

 

 


برچسب‌ها: مغز اقایون و خانوما ,

تاريخ : شنبه 26 دی 1392 | 17:58 | نویسنده : مرتضی |

 

سربازی رفتن خانوما

 

 

 

 

خنده دار

 

خنده دار

صبحگاه:

 

فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

 

 

 

خنده دار

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

 

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

 

 

 

خنده دار

صبحانه:

 

وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

 

 

 

خنده دار

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

 

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...

من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

 

 

 

خنده دار

ناهار

 

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما یم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...

چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

 

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: سربازی رفتن خانوما ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 25 دی 1392 | 17:55 | نویسنده : مرتضی |

عاقبت همسریابی از طریق چت

 

 

 

مطالب خنده دار

 

شدم با چت اسير و مبتلايش*شبا پيغام مي دادم از برايش
به من مي گفت هيجده ساله هستم *تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد * ز دست عاشقي صد داد و بيداد
بگفت هاله ز موهاي کمندش * کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خيلي فريباست* ز صورت هم نگو البته زيباست
نديده عاشق زارش شدم مناسيرش گشته بيمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت مي نمودم* به او من کم کم عادت مي نمودم
در او ديدم تمام آرزوهام* که باشد همسر و اميد فردام
براي ديدنش بي تاب بودم * زفکرش بي خور و بي خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسيدهکه بينم چهره ي آن نور ديده
به او گفتم که قصدم ديدن توست * زمان ديدن و بوييدن توست
ز رويارويي ام او طفره مي رفتهراسان بود او از ديدنم سخت
خلاصه راضي اش کردم به اجبارگرفتم روز بعدش وقت ديدار
رسيد از راه، وقت و روز موعود زدم از خانه بيرون اندکي زود

 

مطالب خنده دار

 

چو ديدم چهره اش قلبم فرو ريخت * توگويي اژدهايي بر من آويخت
به جاي هاله ي ناز و فريبا بديدم زشت رويي بود آنجا
نديدم من اثر از قد رعنا * کمان ابرو و چشم فريبا
مسن تر بود او از مادر من * بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم * از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، ديدم که او نيست * دگر آن هاله ي بي چشم و رو نيست
به خود لعنت فرستادم که ديگر *نيابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاويد» * به شعر آورد او هم آنچه بشنيد
که تا گيرند از آن درس عبرت * سرانجامي ندارد قصّه ي چت

 

 

 

 

برچسب‌ها: عاقبت همسریابی از طریق چت ,

تاريخ : شنبه 30 دی 1392 | 17:51 | نویسنده : مرتضی |

 

 

گفتگوی کفن با مرده

 

 

 

 

 

مطالب خنده دار

 

 

 

آهای حاجی پاشو چه وقت خوابه

 

پاشو دیگه وقت حساب کتابه

 

هو، نگو این کیه که آزار داره

 

پاشو ببین کفن با هات کار داره!

 

چه هیکلی زدی به هم، آفرین

 

چش نخوری، قد و برم آفرین
بی‏خودی زور نزن دیگه تو مُردی

 

چن ساعتی می‏شه که جون سپردی
حالا دیگه وقت حساب کتابه

 

داد نزنی مُرده ی زیری خوابه

 

مُرده‏ی زیری آدمی خلافه
تیزی باهاش دَفنه تو غلافه
قاط بزنه تیزی رو وَر می‏داره

 

می‏زنه و بابا تو در میاره
یادت میاد چه روزگاری داشتی

 

چه اسکناسا که روهم می‏ذاشتی؟
هی اسکناس می‏ذاشتی رو اسکناس
اونم با پول رشوه و اختلاس
می‏گفتی یک وعده غذا کافیه

 

مطالب خنده دار

 

 

صرف غذا باعث علافیه!

 

می‏گفتی یک آدم با کیاست

 

باید کُنه تو زندگی قناعت

 

لباس ده سال پیشت تنت بود

 

هم تن تو هم تن اون زنت بود

 

بعد شعار ضد صهونیستی

 

سر می‏دادی شعار ساده زیستی!

 

می‏گفتی آدمی که ساده زیسته

 

نمره زندگیش همیشه بیسته

 

لباس وصله‏دار تنت می‏کردی

 

هزار تا نفرین به زنت می‏کردی

 

می‏گفتی روسری برات خریدم

 

نمی‏دونی چه زحمتی کشیدم

 

فقط یادت باشه به هر بهونه

 

باید هف هش سالی سرت بمونه

 

عروسی و عزا سرت کن خانوم

 

خلاصه هر کجا سرت کن خانوم

 

زیاد نشورش یهو رنگش می‏ره

 

رنگ گل سرخ و قشنگش می‏ره

 
 
 
 
 
ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید
 

 


برچسب‌ها: گفتگوی کفن با مرده ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 29 دی 1392 | 17:47 | نویسنده : مرتضی |

تماس های تلفنی یک دانشجو

 

 

 

دانشجو

 

ترم اول(ترم جو گيري):
الو سلام ماماني.منم هوشنگ.واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه. دانشگاه فضاي خيلي نازيه.واي خدا خوابگاه رو بگو.وقتي فکر مي کنم امشب روي تختي مي خوابم که قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملکت توش خوابيدن - و جرقه اکتشافات علمي از همين مکان به سرشون زده - تنم مور مور ميشه..راستي اينجا تو خوابگاه يه بوي مخصوصي مياد که شبيه بوي خونه اصغر شيره اي همسايه بغليمونه.دانشجوهاي سال هاي بالاتر ميگن اين بوي علم و دانشه! لامسب اينقدر بوي علم و دانش توي فضا شديده که آدم مدهوش ميشه!!! پريشب يکي از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمويت بيمارستان!

 

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: تماس های تلفنی یک دانشجو ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 28 دی 1392 | 17:45 | نویسنده : مرتضی |

دعوای دختر وپدر

 

 

 

پدر و دختر

 

سال 1230
مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم...
زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده...
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

 

سال 1280
مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس بخوني؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده...
مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

پدر و دختر

 

سال1330
مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ...
مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

سال1380
مرد: کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن) و شلوارک (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من... تو رو... مي کشم...
زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد اکثرا).
مرد: من... اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش بهتره...

 

سال1400
دختر: چي؟ چي گفتي مرتيکه ي ****؟ دارم بهت مي گم ماشين بي ماشين. همين که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشينم مي خوام. ميخواي بري بيرون پياده برو...
باباه:جيکش در نمي ياد...
زن: دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي ده ديگه از اين حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، دخترخونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي گناهکارشو مي بخشه.

 

برچسب‌ها: دعوای دختر وپدر ,

تاريخ : شنبه 27 دی 1392 | 17:44 | نویسنده : مرتضی |

 

لطیفه های کوتاه و خواندنی

 

 

لطیفه های کوتاه و خواندنی

 

خبرنگار: چرا قبل از هر بازي به حمام مي روي؟

فوتباليست: براي اينكه گلهاي تميز بزنم.!!!!

 

 

آينه

يه پيرزن خودشو تو آينه نگاه می کنه مي گه آينه هم آينه هاي قديم!

 


امتحان رانندگی

غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حركت كن.
غضنفرمی زنه دنده عقب!
افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟
می گه می خوام خیز بگیرم!

 

 

وام

آقا ماشا ا... ميره تو بانک وام بگيره ، ضامن نداشته منفجر ميشه!

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: لطیفه های کوتاه و خواندنی ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 24 دی 1392 | 17:37 | نویسنده : مرتضی |

 

10 دلیل که خدا زن را آفرید

 

 

ده دليلي که خدا زن را آفريد.

 

* خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسيدن آدرس نبود.
*خدا ميدونست يه روزي آدم نياز داره يک کسي کنترل تلويزيون رو بهش بده.
*خدا ميدونست که آدم هيچ وقت خودش وقت دکتر نميگيره!
*خدا ميدونست اگه برگ انجير آدم تموم بشه، هيچ وقت خودش براي خودش يکي ديگه نميخره. ...
*خدا ميدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره
*خدا مي دونست ادم ،آدم بشو نيست
*خدا ميدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره
*خدا ميدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره
* همونطور كه درانجيل آمده است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند
و به عنوان دليل شمار ه يك
* خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم....

 


برچسب‌ها: 10 دلیل که خدا زن را آفرید ,

تاريخ : شنبه 23 دی 1392 | 17:34 | نویسنده : مرتضی |

مشخصات یه دختر خوب

 

 

 

مشخصات يه دختر خوب !!

 

يه دختر خوب هيچوقت زودتر از اينکه از شير بگيرنش عاشق نميشه يه دختر خوب بيشتر از 3 ساعت توي حموم نميمونه (نکته مهم المپياد )

يه دختر خوب به خاطر بعضي مسائل چترش را باز نمي کنه يه دختر خوب وقتي بلد نيست رانندگي کنه چرا بايد زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه

يه دختر خوب توي روي مامانش وانميسته و به خاطر قراري که داره (و سرکاره) 100000 تا دروغ نميگه

يه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمي پيچونه

يه دختر خوب يواشکي دست تو جيب باباش نميکنه

يه دختر خوب به خاطر اينکه بهش گفتن بي ادب گريه نمي کنه

يه دختر خوب جو نميگيرتش و زود خودشو مثل بنگاهها به نمايش نميزاره

يه دختر خوب دستمال دماغ باباشو برنمي داره بندازه رو سرش مثل روسري

يه دختر خوب عقده هاش رو با فرار از خونه خالي نمي کنه

يه دختر خوب با همسايشون که خوشگل تره لج نميشه

يه دختر خوب به خاطر پوست و رنگ بدنش که پر از جوش و ککه باباشو اونقدر تو خرج نمي ندازه

يه دختر خوب وقتي بهش نگاه نمي کنن خود نمايي نميکنه (به راههاي مختلف) باز هم نکته تستي

يه دختر خوب باباش هر چي بگه گوش مي کنه نمياد پيش مامانش ننه من غريبم بازي درآره

يه دختر خوب بيشتر از 10 دقيقه توي wc نمي مونه (نکته مهمتر از کنکور)

يه دختر خوب هيچوقت بدون گواهينامه رانندگي نميکنه که بعدش که گرفتنش اشک تمساح بريزه

يه دختر خوب به خاطر منافع خودش حق خواهرش رو ضايع نمي کنه

يه دختر خوب وقتي معني ترانه هاي خارجي رو نميدونه مجبور نيست که واسه کلاس اونا رو گوش بده

يه دختر خوب توي قرار با پسر کلاس زورکي نمي آد و پدر کارمند بيچاره اش رو مديرعامل و رئيس قلمداد نمي کنه

يه دختر خوب ديگه به دختر افغاني ها حسودي نمي کنه

يه دختر خوب وقتي از پسري خوشش اومد و داشت از حسوديش مي ترکيد 10000 تا عيب و ايراد روي پسر نمي زاره

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: مشخصات یه دختر خوب ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 22 دی 1392 | 17:32 | نویسنده : مرتضی |

 

 

چقدر همسرتان را دوست دارید

 

 

چقدر همسرتان را دوست دارید؟ (طنز)

 

1-شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید ؟!
الف) به اندازه تعداد سکه های مهریه اش
ب) به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش
ج) به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش
د) به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز !

 

۲ - چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
الف) جوونی کردم !
ب) سادگی کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !

 

۳ - اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !
د) انشاا... بقای عمر ? تای دیگر باشه !

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: چقدر همسرتان را دوست دارید ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 دی 1392 | 17:30 | نویسنده : مرتضی |

چند راه حل بازی با اعصاب شوهر

 

 

 

 

چند راه حل بازي با اعصاب شوهر!

*دائما به شوهرتان بگوييد : ولي خودمونيم ها ، تو بيريخت ترين خواستگارم بودي !

 

*غذاي شور و سوخته جلوي شوهرتان بگذاريد و قبل از اينکه به غذا لب بزند بگوييد : اينقدر بدم مياد از مردايي که از غذاي زنشون ايراد مي گيرن !

 

*هروقت شوهرتان براي شما دسته گل خريد ، بگوييد : اِ ، باغچه همسايه چه گلهاي قشنگي داره ! چرا کنديشون ؟!

 

*هر وقت شوهرتان براي شما حرفاي عشقولانه زد ، به طرز فجيعي از ته حلق بگوييد : هوووووووووووووووووق !

 

*هر وقت ديديد شوهرتان مشغول تماشاي مسابقه فوتبال مي باشد ، به بهانه تماشاي عمو پورنگ ، سريع کانال را عوض نماييد !

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: چند راه حل بازی با اعصاب شوهر ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 20 دی 1392 | 17:27 | نویسنده : مرتضی |

 

 

 

 


جکهای خنده دار غضنفر

 

بیمار گفت:دکتر(غضنفر)!اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفه خودم رو هم نمی شنوم.
دکتر(غضنفر) گفت: خب بلندتر سرفه کن!

 

**********************
 

از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

************************
 

به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!

 

مطالب خنده دار


غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !

 

 
 
 
 

 ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: جوک های زیبا ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 19 دی 1392 | 17:25 | نویسنده : مرتضی |

 

 

 

 

جوک های زیبا و خنده دار

 

غضنفر چند هفته بوده هر روز پشت سر هم مي‌رفته از داروخونه قرص سوسک کش مي‌خريده.يه روز دکتره ازش مي پرسهتو چرا اينقدر قرص سوسک کش مي‌خري؟

 

ميگه: آخه من هرچي اينا رو پرت مي‌کنم نميخوره به سوسکها!

 

 

==========================
 


به غضنفر ميگن به زنبورايي که از کندو محافظت مي کنن چي ميگن؟
ميگه: ميگن خسته نباشيد!

 

 

 
==========================
 

 

 

یارو زنگ ميزنه فرودگاه و ميگه: ببخشيد از اينجا تا تهران چقدر راهه؟
کارمنده ميگه: يه لحظه...
ميگه: خب خيلي ممنون! و قطع مي‌کنه!!

 

 

 
==========================
 

از يه نفر ميپرسن ميدوني اگه 23 تا کله و 23 تا پاچه را با هم بريزي تو يه دونه ديگ، از کجا بايد بفهميم کدوم پاچه مال کودوم کله است؟
ميگه اينکه کاري نداره کف پاش رو قلقلک ميکني ميبيني هر کله اي خنديد معلوم ميشه پاچه مال اون بوده!!

 

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: جوک های زیبا و خنده دار ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 دی 1392 | 17:22 | نویسنده : مرتضی |

 

 

 

 

بخون و بخند


يارو شبا يه پارچ آب خالي بالا سرش ميذاشته و مي خوابيده ازش مي پرسن آخه خنگ چرا اينجوري مي كني؟
ميگه : خوب يه موقع نصفه شب از خواب پا پيشم مي بينم تشنم نيست .. اونوقت چيكار كنم؟

 

 

*****************************

 

دوتا درسخون حوصله‌شون سر رفته بود. يكي از آنها گفت: بيا شير يا خط بيندازيم. اگر شير شد ميريم دوچرخه سواري، اگر خط شد ميريم فيلم نگاه مي‌كنيم و اگر سكه روي لبه‌اش ايستاد ميريم درس مي‌خونيم!

 

مطالب خنده دار


پليس ماشين مسافر کشي را که با سرعت در خيابان ميراند ، متوقف کرد و گفت : هشت تا مسافر داري و با اين سرعت هم ميراني راننده با عجله گفت : آخه اگه تندتر نرم ، اون سه نفري که توي صندوق عقبند خفه ميشند!

 

*****************************

 


طرف اسم بچه اش رو ميزاره اس ام اس ميگن اين چه اسميه ؟ ميگه چيه از پيام که با کلاس تره!

 

مطالب خنده دار


يارو از برج ميلاد بالا ميرفته
ميگن کجا ميري؟
ميگه : سر برج قراره وام بدن!!!

 

*****************************


به يارو مي گن چرا سي ديت اينقدر خش داره مي گه:آخه زير قسمتهاي مهمش خط كشيدم!!

مطالب خنده دار

 


طرف 2000 تومني پيدا مي كنه ميگه ما از اين شانسا نداريم بعد پارش مي كنه!

 

****************************


از يارو مي پرسند: چرا جورابت يه لنگه اش آبيه، يه لنگه اش قرمز؟ ميگه : والله خودمم توش موندم. يه لنگه مثل همينم تو خونه دارم!!!

 

 

 


برچسب‌ها: بخون وبخند ,

تاريخ : شنبه 17 دی 1392 | 17:21 | نویسنده : مرتضی |

در هنگام زلزله چه کاری باید انجام داد؟

 

 

هنگام بروززلزله‌اي شديدچه كارهايي بايد انجام داد؟

 

در اين گزارش سعي شده است كارهايي كه خود مردم بايد هنگام وقوع زلزله انجام دهند و كارهايي كه مسئولان بايد بعد از وقوع زلزله انجام دهند شرح داده شود...



كارهايي كه خود مردم بايد هنگام وقوع زلزله انجام دهند:
• توكل به خدا و دعاي عاجزانه، قرار گرفتن رو به قبله و خواندن شهادتين! (اگه بدونيد تو اون لحظه خوندن شهادتين چه لذتي داره!)

• تهيه و همراه داشتن انواع سلاح‌هاي سرد و گرم جهت جلوگيري از فرصت طلبي ساكنان شهرهاي همجوار و حتي شما دوست عزيز!

• رساندن خود به يک فضاي باز در صورت وجود!
• گوش دادن به شايعات از بدو شروع زلزله! (چون معمولاً واقعيات در ابتدا به صورت شايعات به گوشتان خواهد رسيد!)
• رساندن خود به زير زمين منزل حتي در برج‌هاي صد طبقه!
• رفتن به بالاي درخت در صورت پيدا نکردن مکان مناسب‌تر!

 

هنگام بروززلزله‌اي شديدچه كارهايي بايد انجام داد؟

 

• حلاليت طلبيدن از دوستان و آشنايان و همكاران و خلاصه همه رفتگان و نرفتگان در هنگام زلزله!
• به ياد آوردن اين جمله معروف بساز بفروشان عزيز : "دنبال نازکي ساختمان باش و کلفتي نان!"

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: در هنگام زلزله چه کاری باید انجام داد؟ ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 16 دی 1392 | 17:18 | نویسنده : مرتضی |

40کاری که خانوما نمیتونن انجام بدن

 

 

 

کارهایی که خانوما نمی تونن انجامش بدن!

 

چهل کاری که خانوما نمی تونن انجامش بدن !


۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش
۲- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
۳- ۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن
۴- بلند کردن چیزی
۵- پرتاب کردن
۶- پارک کردن
۷- خواندن نقشه
۸- دزدی کردن از بانک
۹- آرام و ساکت جایی نشستن
۱۰- بیلیارد بازی کردن
۱۱- پول شام رو حساب کردن
۱۲- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
۱۳- مواخذه شدن بدون اینکه گریه کنن
۱۴- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی
۱۵- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
۱۶- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن
۱۷- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
۱۸- راه انداختن درست یک ویدئو

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: 40کاری که خانوما نمیتونن انجام بدن ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 15 دی 1392 | 17:14 | نویسنده : مرتضی |

فروشگاه شوهر

 

 

 

فروشگاه شوهر برای دختران مجرد

 

یک فروشگاهی که شوهر می فروشد تنها در نیویورک باز شده جائیکه یک زن ممکن برای انتخاب یک شوهر آنجا برود. مابین دستورالعمل ها در وروی یک توضیحی در مورد عملکرد فروشگاه وجود دارد.(شما ممکن فروشگاه را فقط یک بار ویزیت کنید) 6 طبقه موجود است با ویژگیهای مردان که هر چه خریدار بالا می رود ویژگیها افزایش می یابد. اما یه شرطی است:شما ممکن مردی را از یک طبقه ویژه انتخاب کنید یا ممکن شما رفتن به طبقه بالاتر رو انتخاب کنیداما شما نمی توانید به طبقه پایین تر بر گردید مگر برای خروج از ساختمان .

 

طبقه ی اول

این مردان شغل دارند و خدارو دوست دارند.

 

طبقه ی دوم

این مردان شغل دارند-خدا وبچه هارو دوست دارند.

 


طبقه ی سوم

این مردان شغل دارند-خدا و بچه هارو دوست دارند وخیلی خوش قیافه هستند.

 

فروشگاه شوهر برای دختران مجرد

 

طبقه ی چهارم

این مردان شغل دارند-خدا و بچه هارو دوست دارند-خوش قیافه هستند و در کار خانه کمک می کنند.
قبولش برام واقعا سخته...باورم نمیشه
هنوز او می رود به طبقه پنج و شرایط را می خواند.

 

 

 

 

ادامه این متن را ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: فروشگاه شوهر ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 14 دی 1392 | 17:12 | نویسنده : مرتضی |

جوک های غضنفر

 

 

جکهای خنده دار غضنفر

 

بیمار گفت:دکتر(غضنفر)!اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفه خودم رو هم نمی شنوم.
دکتر(غضنفر) گفت: خب بلندتر سرفه کن!

 

**********************
 

از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

************************
 

به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!

 

مطالب خنده دار


غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !

 

**************************
 

غضنفر بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه

*************************
 
 
 
ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

برچسب‌ها: جوک های غضنفر ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 9 دی 1392 | 17:9 | نویسنده : مرتضی |

 

فعالیت سمت راست مغز خود را بسنجید

 

 

 

فعالیت سمت راست مغزخود را بسنجید !!

 

به یک سوال بسیار ساده جواب دهید تا متوجه شوید سمت راست مغزتان خوب کار می‌کند!؟
کمی‌فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست ولی اگر قادر به حل این سوال باشید...

جاهای خالی رو با چه اعدادی باید پر کرد؟

16 , ...,1000, 15, ... , 20 ,10

عجله نکنید!
کمی‌فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست ولی اگر قادر به حل این سوال باشید
نشان فعالیت خوب سمت راست مغز شماست!
برای دیدن جواب صحیح بروید پایین.
.

.

.

.

.

.

.

16 ,60 ,1000, 15, 3 , 20 ,10

ده بیست سه پونزده، هزار و شصت و شونزه!!
راستی اون قضیه‌ی سمت راست مغز رو هم جدی نگیرید!


برچسب‌ها: فعالیت سمت راست مغز خود را بسنجید ,

تاريخ : شنبه 13 دی 1392 | 17:7 | نویسنده : مرتضی |

عروسی رفتن دخترا و پسرا

 

 

 

عروسی رفتن دخترها و پسرها

 

عروسی رفتن دخترها:

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!

توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره...

اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!!

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...!

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه...

یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش

خوب، روز موعود فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!)

بعد از ناهار...!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...

توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی همژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: عروسی رفتن دخت و پسرا ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 دی 1392 | 17:5 | نویسنده : مرتضی |

 

 

 

 

 

چند تا لطيفه از غضنفر

 

« كيك هفتاد طبقه »
غضنفر ميره قنادي ، ميگه : ببخشيد كيك هفتاد طبقه داريد ؟! قناد ميگه : نخير نداريم . فردا دوباره غضنفر مياد ، ميپرسه : شرمنده ، كيك هفتاد طبقه داريد ؟ باز قناد ميگه : نخير نداريم . خلاصه يك هفته تمام هر روز كار غضنفر اين بود كه بياد سراغ كيك هفتاد طبقه بگيره و قناد هم هرروز جواب ميداده كه نداريم . آخر هفته قناده با خودش ميگه : اين بابا كه مشتريه ، بذار يك كيك هفتاد طبقه براش بپزيم ، يك پول خوبي هم شب جمعه‌اي بزنيم به جيب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو ميذاره يك كيك خوشگل هفتاد طبقه رديف ميكنه . شنبه اول صبح غضنفر مياد ، ميپرسه : ببخشيد ، كيك هفتاد طبقه داريد ؟! قناد با لبخند بر لب ميگه : بعله كه داريم ، خوبشم داريم ! غضنفر ميگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقه بيست چهارمش به ما بده !

 

چند تا لطيفه از غضنفر


« سقوط هواپيما »
يه هواپيما تو قبرستون سقوط ميكنه ، فردا راديو ميگه : شب گذشته يك فروند هواپيما در حومه شهر سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده ! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان همچنان ادامه دارد !

 

*************************


« بنفش »

از غضنفر ميپرسن بنفش چه رنگيه ؟ ميگه : قرمز ديدي ؟! آبيش !

 

**************************


« حيوون ، حيوونه »
غضنفر ميره خواستگاري . اسم دختر پروانه بود ولي غضنفر قاطي كرده بود ، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتي دختر مياد چايي تعارف كنه ، غضنفر ميگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكي ميشه ، ميگه : بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو . غضنفر ميگه : اي بابا فرقي نداره . حيوون حيوونه ديگه !

 

 

 

 

 

 

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانیدچند تا لطيفه از غضنفر

 


برچسب‌ها: چندتا لطیفه ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 11 دی 1392 | 17:2 | نویسنده : مرتضی |

مشاهیر کنکوری 2

 

 

 

مشاهير کنکوري (1)

 

آيا تا به حال به اين موضوع فكر كرده‏ايد كه اگر در زمان دانشمندان، قهرمانان، ورزشكاران، پادشاهان و آدم‏هاي مهم گذشته كنكور وجود داشت شايد سرنوشت آن‏ها هم عوض مي‏شد و چيزي مي‏شدند به جز شخصيت‏هايي كه امروزه از آن‏ها مي‏شناسيم؟ البته چون وقت شما كنكوري‏هاي عزيز بسيار ارزشمند است، لازم نيست بنشينيد و به مصاديق اين پيش‏فرض فكر كنيد. ما ساعت‏ها و روزها به جاي همه شما فكر كرديم و به نتايج احتمالي زير رسيديم:

 

مشاهير کنکوري!

طنزاديسون: خوشبختانه وجود كنكور هيچ تغييري در مسير زندگي اين مخترع بزرگ ايجاد نمي‏كند. چون احتمالاً وي پس از مشاهده اين‏كه به دليل انتخاب رشته نادرست يا هر دليل درست ديگري با رتبه 25 در هيچ دانشگاهي قبول نشده، برق از سه فازش مي‏پريد و درست در اين لحظه سرنوشت‏ساز موفق به اختراع لامپ و ساير اختراعات برقي‏اش مي‏شد!

 

طنزآقا محمدخان قاجار: اين شاه قاجار محال بود همان سال اول كنكور قبول نشود چون علاوه بر رشته‏هايي كه آقا پسرها مي‏توانند انتخاب كنند، در شرايط اضطراري مي‏توانست رشته‏هاي كاملاً دخترانه را هم وارد فرم انتخاب رشته‏اش كند.

 

طنزانيشتين: اين دانشمند چون بچه (... خواني) بوده قطعاً در رشته فيزيك با رتبه بالا قبول مي‏شد اما پس از فارغ‏التحصيلي، وقتي مي‏ديد با اين مدرك نمي‏توان كار درست و حسابي دست و پا كرد، مي‏رفت كلاس كنكور بازمي‏كرد و خودش از عكس‏هاي خودش براي تبليغ كلاس كنكورش استفاده مي‏كرد.

 

طنزابوعلي‏سينا: اين انديشمند و دانشمند و فيلسوف بدون هيچ مشكلي در رشته‏هاي خوب قبول مي‏شد ولي متاسفانه سرانجام يكي از پيشنهادها و بورس‏هاي تحصيلي دانشگاه‏هاي خارجي وسوسه‏اش مي‏كرد و باعث فرار مغزهايش به ري، بلخ يا شوشتر مي‏شد!

 

 

 

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: مشاهیر کنکوری 2 ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 10 دی 1392 | 17:0 | نویسنده : مرتضی |

جاده زندگی مشترک

 

 

 

جاده زندگی مشترک - طنز

 

الف. همیشه راه راست را برو
ب. به طرف منزل مادرزن

 

 

جاده زندگی مشترک - طنز


ازدواج:
الف. آغاز آزاد روابط
ب. ‌پايان روابط آزاد

 

 

جاده زندگی مشترک - طنز

 

الف. لطفا موالیدتان را كنترل كنيد!
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!

 

 

جاده زندگی مشترک - طنز

 

الف. به سراغ شوهر که می روی تازیانه را فراموش نکن!
ب. کتک زدن ممنوع

 

 

 

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: جاده زندگی مشترک ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 8 دی 1392 | 16:54 | نویسنده : مرتضی |

قضاوت مردم درباره ی پولدارها

 

 

 

اگر تند تند غذا بخوره

در مورد پولداره : ببین چقدر گرفتاره که مجبوره انقدر تند غذا بخوره یا هواپیماش داره میپره یا جلسه مهمی داره
در مورد بی پوله : اوووووو انگار از قحطی فرار کرده

 

 

اگر آروم و کم غذا بخوره

در مورد پولداره : احتمالا" این غذا تو رژیم غذاییش نیست و باید آهسته بخوره که معدش نفهمه
در مورد بی پوله : اینو ببین فکر کنم تا حالا همچین غذایی ندیده بلد نیست بخوره

 

 

اگر درس بخونه

در مورد پولداره : احسنت به این تدبیر و اندیشه ... این تو ایران نمیمونه ... مطمئنم تو لیست فرار مغزهاست
در مورد بی پوله : خر خونیم اندازه داره دیگه ... انقدر میخونی آخرش چی ؟!! بپا عینکت نیفته

 

 

اگر درس نخونه

در مورد پولداره : پول داره درس میخواد چیکار ... درس برا بچه بی پولا و بیکاراست
در مورد بی پوله : بدبخت از بس نون نخورده نمیتونه درس بخونه

 

 

 

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

 


برچسب‌ها: قضاوت مردم درباره ی پولدارها ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 8 دی 1392 | 16:55 | نویسنده : مرتضی |

طنز اهل دانشگاهم

 

 

طنز اهل دانشگاهم

 

اهل دانشگاهم

 

رشته ام علافی‌ست

 

جیب‌هایم خالی‌ست

 

پدری دارم

 

حسرتش یک شب خواب!

 

 

سروده:سهراب سپهری

 

 

 

ادامه این متن را در ادامه مطلب بخوانید


برچسب‌ها: طنز اهل دانشگاهم ,

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 6 دی 1392 | 16:48 | نویسنده : مرتضی |

حواستگاری خر

 

 

خواستگاري خر !!!!!

 

خري آمد به سوي مادر خويش******** بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش

برو امشب برايم خواستگاري اگر تو بچه ات را دوست داري ****** خر مادر بگفتا : اي پسر جان

تورا من دوست دارم بهتر از جان******** ز بين اين همه خرهاي خوشگل

يكي را كن نشان چون نيست مشگل***** خرك از شادماني جفتكي زد

كمي عرعر نمودو پشتكي زد****** بگفت : مادر به قربان نگاهت **** به قربان دوچشمان سياهت

خر همسايه راعاشق شدم من******** به زيبايي نباشد مثل او زن

بگفت:مادر برو پالان به تن كن ******** برو اكنون بزرگان را خبر كن

به آداب و رسومات زمانه ******** شدند داخل به رسم عاقلانه

دوتا پالان خريدند پاي عقدش ******** يه افسار طلا با پول نقدش

خريداري نمودند يك طويله ******** همانطوري كه رسم است درقبيله

خر دانا كلام خود گشاييد ******** وصال عقد ايشان را نماييد

دوشيزه خر خانم آيا رضائي ******** به عقد اين خر خوشتيپ در آيي

يكي از حاضرين گفتا به خنده ********عروس خانم به گل چيدن برفته

براي بار سوم خر بپرسيد ********كه خر خانم سرشيكباره جنبيد

خران عرعر كنان شادي نمودند******** به يونجه كام خود شيرين نمودند*****به اميد خوشي و شادماني

 

برچسب‌ها: خواستگاری خر ,

تاريخ : شنبه 4 دی 1392 | 16:47 | نویسنده : مرتضی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.